پدر به روایت دختر؛ نه وزیر و نه نماینده، در حد یک معلم زندگی میکرد
تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۹۳۳۶۹
حشر و نشر با علما، مبارزه علیه طاغوت، زیستنی مومنانه و معلمانه، ولایتمداری و خدمت به مردم، توجه به خانه و عفیفانه زیستن خانواده همه بخش کوچکی از خصلت هایی است که در کارنامه مبارزاتی و مجاهدت های خدمتگزار مثالی انقلاب اسلامی یعنی استاد پرورش به چشم می آید.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، استاد سید علی اکبر پرورش یار دیرین امام و انقلاب و رهبری، هم دانش آموخته حوزه و هم دانشگاه بود؛ این معلم اصفهانی که در مبارزه با رژیم ستم شاهی ید طولایی داشت، از معاشرت و مراوده با بزرگان اهل معرفت به چنان مراتب والایی رسیده بود که هم پای علما حرکت میکرد و با بزرگانی مانند مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب، شهید بهشتی، شهید مطهری و علامه طباطبایی حشر و نشر داشت و با آیت الله خادمی ارتباط دیرینهای برقرار کرده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او که از شش سالگی تحت سرپرستی مادر رشد یافته و کودکی سختی را گذرانده بود، به خوبی تربیت و توانمند شد، در عین حال به شعر و ادبیات به ویژه اشعار حافظ علاقه وافری داشت و همین امر زمینهساز ورود وی به عرصه فرهنگ و ادب و ادامه تحصیلات در رشته ادبیات در سنین بالاتر شد. مرحوم پرورش به دلیل اشتغال در کسوت معلمی ضمن تأثیرگذاری بر دانش آموزان اصفهان، با برگزاری جلسات سخنرانی در شهرهای مختلف به تنویر افکار جوانان میپرداخت.
کارنامه سیاسی استاد پرورشعلی اکبر پرورش پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای تثبیت اوضاع سیاسی استان اصفهان، برای مشارکت در تدوین قانون اساسی و سپس نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی شد. نمایندگی دورههای اول، سوم و چهارم مردم در مجلس شورای از جمله مسئولیتهایی است که مرحوم پرورش در کارنامه سیاسی خود دارد؛ او که بسیار به رهبر معظم انقلاب علاقه داشت و بر ولایت ایشان ثابت قدم ماند، در زمان هشت سال دفاع مقدس عضویت شورای عالی دفاع را در کارنامه خود ثبت کرد، در دوران سازندگی وزیر آموزش و پرورش بود.
مرحوم پرورش عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی و قائم مقام دبیر کل این حزب بود. در همه فراز و فرودهای انقلاب اسلامی از جمله فتنه ۷۸ و ۸۸ به تبیین وضعیت سیاسی کشور برای مردم پرداخت و مواضع رهبری را به صورتی جدی دنبال کرد.
فروتنی و ساده زیستی از ویژگیهای بارز این معلم مجاهد بود؛ او هیچگاه از کسوت معلمی خارج نشد و سالهای پایانی زندگی خود را با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش گذراند؛ دهه پایانی عمر مرحوم پرورش، دهه سکوت بود و با شروع بیماری روز به روز بدحالتر میشد و سرانجام در ششم دی ماه سال ۹۲ در سن ۷۱ سالگی دار فانی را وداع گفت.
بر همین اساس، در دهمین سالگرد این مجاهد و خدمتگزار انقلابی به پای سخنان دختر آن یار سفرکرده امام و رهبری نشستیم. نفیسهسادات پرورش از روزهای با پدر زیستن میگوید.
روایتی از سادهزیستی مرحوم پرورش«زندگی ما از همان ابتدای انقلاب تا پایان حیات پدرم در حد زندگی یک معلم بود، از وسایل خانه تا مراسم عروسی و جهیزیه دختران همه ساده و در حد عامه مردم بود، عروسی خواهران و برادران در خانه معلم یا باشگاه فرهنگیان تهران و بهدور از تشریفات برگزار میشد.
مجلس همیشه در ابتدای دورههای جدید، خودرویی را در اختیار نمایندگان تازه وارد قرار میدهد تا بتوانند به شهرستان و حوزه انتخابیه خود سر بزنند؛ پدرم در چند دورهای که نماینده مجلس بود، در اوایل انقلاب پیکان، بعدها پراید و دوره بعدی پژو ۴۰۵ از مجلس تحویل گرفت و ما در عالم بچگی از اینکه ماشین جدید خریدهایم ذوق زده میشدیم. اما بعد از یکی دو روز میدیدیم که آن ماشین دیگر در خانه ما نیست. در سه سال انتهایی حیات پدرم با وجود بیماری او، مردم همچنان به منزل ما مراجعه میکردند و آن زمان بود که متوجه شدیم پولی که به مردم به واسطه یکی از صندوقهای قرضالحسنه داده میشد حاصل فروش همین خودروهایی بوده که به نمایندگان مجلس داده شده بود و این هزینه هیچگاه صرف زندگی شخصی ایشان نشد.
دلارهایی که تحویل مجمع جهانی اهل بیت شدپدرم در دو سالی که در سازمان اکو بود، حقوق بالایی به دلار دریافت میکرد اما همه آن حقوق را تحویل مجمع جهانی اهل بیت داد و صرف زندگی شخصی خود نکرد.
ما هم با توجه به روحیات پدرم به مانند فرزندان یک معلم بزرگ شدیم؛ با این وجود زمانی که به مدرسه راهنمایی میرفتم، گاهی طعنهها و کنایههای بعضی از معلمان و کادر مدرسه به خصوص آنهایی که انقلابی نبودند آزارم میداد.
همه اینها نشانه سادهزیستی پدرم بود. او همواره زندگی حضرت سلمان را برای ما مثال میزد که هیچ دارایی نداشت و همه زندگیاش در یک بقچه خلاصه بود و میگفت نباید درگیر تجملات شویم؛ اگر بتوانیم اینگونه زندگی کنیم سبک بال خواهیم بود.
پدرم همواره و به هر بهانهای ساده زیستی را به ما گوشزد میکرد و حتی به اطرافیان نیز این مسئله را تاکید میکرد؛ تا جایی که یکبار به یک عروسی مجلل دعوت شده بود اما با دیدن تشریفات آن عروسی، بلافاصله مراسم را ترک کرد و ناراحت شد و حتی به پدر داماد تذکر داد که این مراسمی نیست که به ما توصیه شده باشد.
اهمیت خانه و خانه داری در نگاه مرحوم پرورشمرحوم پدرم ما را از درگیر شدن در بازیهای سیاسی نهی میکرد؛ البته ما هم هیچگاه در فکر این نبودیم که وارد این بازیها شویم؛ ایشان همیشه به ما دختران توصیه میکردند که شغل اصلی یک خانم خانه داری است و فعالیت فرهنگی و اجتماعی و … باید در کنار آن انجام شود و به خانه داری بسیار اهمیت میداد.
پدرم همیشه مقام معظم رهبری را مثال میزد که هیچگاه اجازه ندادند فرزندانشان درگیر بازیهای سیاسی و اقتصادی شوند، ما هم میدانستیم که پدرمان راضی نیست از عنوان ایشان برای بالا بردن پرچم یک گروه سیاسی استفاده کنیم. با این وجود پدرم برای ورود ما به عرصههای دیگر مانند برنامههای فرهنگی و اجتماعی مانع نبود و حتی گاهی مشوق ما هم میشد تا جایی که شرایط و مقدمات ورود من به دانشگاه هنر را خودش فراهم کرد.
ویژگی دیگری که پدرم داشت، ولایتمداری ایشان بود؛ او به شدت روی ولی فقیه و مقام معظم رهبری حساسیت داشت.
مبارزی انقلابی که در مباحث اخلاقی و اعتقادی سرآمد بودپدرم در کودکی یتیم شده بود و با آنکه در سختی بزرگ شده بود بسیار توانمند بود؛ او در هر زمینهای که ورود میکرد عالی بود.
یک حافظ شناس و مولوی شناس کامل بود و در حد استاد عالی به ادبیات اشراف داشت. با اینکه حوزوی نبود اما در تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و مباحث اخلاقی و اعتقادی نیز سرآمد بود؛ در ۲۸ سالگی با علامه طباطبایی در ارتباط با یکی از آیات قرآن مکاتبه داشت که نامه آن موجود است و همپای علما پیش میرفت. تاریخ ایران و اسلام و ادیان را بسیار میدانست و در عین حال یکی از سیاستمداران برجسته و موفق زمان خود بود. در مبارزات انقلابی مردم اصفهان یکی از پیشگامان اصلی در بین مردم بود و برای همین همیشه به ایشان غبطه میخورم.
هرگز نماز شب پدر ترک نشدیکی از علتهای اصلی موفقیت پدرم اتصال ایشان به خداوند بود؛ از بچگی به یاد دارم که هیچگاه نماز شب او ترک نشد، همیشه یک ساعت مانده به نماز صبح بیدار میشد و من با صدای هقهق ایشان متوجه میشدم که مشغول خواندن نماز شب است.
پدرم این حالت را تا پایان عمر به همراه داشت و به نظر من یک نماینده انقلابی باید چنین خصوصیاتی داشته باشد و به طور کلی یکی از ویژگیهای نماینده اصلح و مسئول مملکتی، تدین و پایبندی به اصول و مبانی دینی است که باید در کنار تخصص وجود داشته باشد.
پوشش چادر را یک نماد سیاسی برای ما میدانستویژگی دیگر ایشان آن بود که بسیار به حجاب توصیه میکرد؛ پدرم بسیار غیرتمند بود و از روابط خارج از عرف ناراحت میشد.
هیچگاه یاد ندارم که به ما تذکر حجاب داده باشد اما از نوع نگاه ایشان متوجه میشدم که از فلان حرکت یا رفتار یا پوشش خوشش نمیآید و ترجیح او برای زن مسلمان شیعه چادر بود. پدرم همیشه میگفت نماد یک زن مسلمان ایرانی چادر است؛ هرچند ممکن است پوششهای دیگری هم وجود داشته باشد که کامل هم هست اما پوشش چادر در حال حاضر یک نماد سیاسی برای ما است و ما نیز سعی کردیم به توصیههای ایشان جامه عمل بپوشانیم».
کد خبر 715422منبع: ایمنا
کلیدواژه: علی اکبر پرورش سیدعلی اکبر پرورش استاد علی اکبر پرورش مبارز انقلابي شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق مرحوم پرورش ساده زیستی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۹۳۳۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
روزنامه اعتماد نوشت: «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است»، به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود.
پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»